شاعری مستقلم تا نشوم خام کسی
عهد کردم ننشینم به سر بام کسی
ناگزیرم که دوباره ببرم نام کسی
دست من نیست اگر تلخ شود کام کسی
دفترم معترضانه به خروش امده است
چه کنم خون قلم نیز به جوش امده است
چه شده غربت میخانه فراموش شده ؟
شمع و خاکستر و پروانه فراموش شده ؟
چه شده همت مردانه فراموش شده؟
منش رهبر فرزانه فراموش شده ؟
چشم خود باز نکرده و به چاه افتادیم
اصلا انگار نه انگار شهیدی دادیم
یک نفر غیرت خود را به گمان گم دارد
عمر سعد شده میل به گندم دارد
بسکه داعیه ی ازادی مردم دارد
سعی در رفع دو صد سوتفاهم دارد
بهر دین نه به هوای هوسش سوخته است
چشم بر رهبری کل امم دوخته است
یک نفر امده تا دین نوین عرضه کند!
شک و شبهه به دل اهل یقین عرضه کند
یار ابلیس شده تا که چنین عرضه کند!
غرب را خورده که اسلام مبین عرضه کند!!!
قسمت دشمن دین غیر پریشانی نیست
بخدا مکتب ما مکتب ایرانی نیست
عده ای گرگ صفت در نظرم میش شدند
عده ای دربه در و سالک و درویش شدند
عده ای دل نگران مصلحت اندیش شدند
عده ای تشنه ی زر بانی تشویش شدند
-وای بر من- بزنم قید بصیرت؟ هیهات
من ازاده پذیرفتن ذلت؟ هیهات
ربع قرن است که دل دهکده ی غم شده است
ایه ی روح خدا از سرمان کم شده است
فیضیه در تب هجرش پر ماتم شده است
ای سیه پوش !گمانم که محرم شده است
جان خود را به فدای غم جانان کردم
بار دیگر هوس صحن جماران کردم
میسراید دل دیوانه و شیدا برگرد
ای سفر کرده از ان عالم معنا برگرد
همه گی تشنه لبیم حضرت دریا برگرد
بخدا منتظریم... آه... مسیحا برگرد
برس از مشت گره کرده و فریاد بخوان
انتظار فرج از نیمه ی خرداد... بخوان
ای بزرگمرد ادیب الادبا روح الله
ای جوانمرد امام علما روح الله
مرجع عشق فقیه الفقهاروح الله
ساقی شعر شهیر شعرا روح الله
من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم
با غزل های تو یک شاعر بیمار شدم
تو سزاوار سفر تا قلل توحیدی
در نماز شب خود نور خدا را دیدی
که چنین بر دل ظلمت زده ام تابیدی
یکی از سیصد و سیزده قمر خورشیدی
مطمئنم سحری وقت اذان می ایی
همره حضرت طاووس جنان می ایی
گرچه رفتی ز میان ملت بیدار که هست
یادگار خلفت یار و هوادار که هست
نکند غصه خوری میثم تمار که هست
گرکه اشوب شود لشگر مختار که هست
سربه داریم اگر شیعه ی حیدر هستیم
همگی منتقم سیلی مادر هستیم
ما در این دایره بر دشمن دین جا ندهیم
به امان نامه ی شیاد زمان پا ندهیم
نه فقط رشته ای از چادر زهرا ندهیم
بلکه یک مو ز سر حضرت اقا ندهیم
اینه دار پس از اینه ای ما را بس
تا قیامت علی خامنه ای ما را بس
ظایف جوان مؤمن انقلابی برای پیشرفت کشور ???????? 1 اثرگذاری بر محیط با تقویت ارتباط با خدا یک جوان گاهى اوقات مىتواند مجموعهی پیرامونى خودش را -کلاس را، استاد را و حتى دانشگاه را- زیر تأثیر شخصیت معنوى خودش قرار دهد. البته این کار با سیاسیکارى به دست نمىآید؛ با معنویت بهدست مىآید، با صفا به دست مىآید، با استحکام رابطه با خدا به دست مىآید. ???????? 2 امربه معروف و نهی از منکر دشمن از راه اشاعهی فرهنگ غلط -فرهنگ فساد و فحشا- سعی میکند جوانهای ما را از ما بگیرد... امروز دشمن این کار را با ما میکند. چه کسی میتواند از این فضیلتها دفاع کند؟ آن جوان مؤمنی که دل به دنیا نبسته، دل به منافع شخصی نبسته و میتواند بایستد و از فضیلتها دفاع کند... لذا، چندی پیش گفتم: همه امر به معروف و نهی از منکر کنند. ???????? 3 مطالعه تاریخ معاصر من همهى دغدغهام این است که جوان انقلابى امروز، نداند ما بعد از چه دورانى، امروز در ایران مشغول چنین حرکت عظیمى هستیم. تاریخچهى این صدوپنجاه، دویست سال اخیر از دوران اواسط قاجار به این طرف؛ از دوران جنگهاى ایران و روس به این طرف را بخوانید و ببینید چه حوادثى بر این کشور گذشته است. ???????? 4 گسترش کار فرهنگی آن جوانهایی که در تهران، در شهرهای گوناگون ... کار فرهنگی میکنند ... کار را هرچه میتوانند بهطور جدی دنبال کنند و ادامه بدهند. بدانند که همین گسترش کار فرهنگی در بین جوانهای مؤمن و انقلابی، نقش بسیار زیادی را در پیشرفت این کشور و در ایستادگی ما در مقابل دشمنان این ملت ایفا کرده است. ???????? 5 تحلیل نظام سلطه نظام سلطه را با تمام ابعاد و لایههایش بشناسید و اهداف و راهبردهای واقعی آن را تحلیل کنید و برای رویارویی با آن، تمام ظرفیتهای خودتان را بهکار گیرید و در این مسیر به وعدههای خداوند اطمینان داشته باشید. ???????? 6 تحمل مشکلات و ناملایمات باید شور انقلابى را حفظ کنید. باید با مشکلات هم بسازید. باید از طعن و دقّ دیگران هم روگردان نشوید، اما باید خامى هم نکنید. مراقب باشید. مأیوس نشوید. در صحنه بمانید، اما دقت کنید و مواظب باشید رفتار بعضى از کسانى که به نظر شما جاى اعتراض دارد، شما را عصبانى نکند، شما را از کوره در نبرد. ???????? 7 مراقبت بر ظلم نکردن به دیگران جوانهاى انقلابى و مؤمن و عاشق امام، که حرف میزنند، مینویسند، اقدام میکنند؛ کاملاً رعایت کنید. اینجور نباشد که مخالفت با یک کسى ما را وادار کند که نسبت به آن کس از جادهى حق تعدّى کنیم، تجاوز کنیم، ظلم کنیم؛ نه. ظلم نباید کرد. به هیچ کس نباید ظلم کرد. ???????? 8 بلند کردن پرچم عدالتخواهی یکلحظه از درخواست و مطالبهى عدالت کوتاهى نکنید. این شأن شماست. گفتمان عدالتخواهى را فریاد کنید، اما انتقاد شخصى و مصداقسازى نکنید. شما پرچم را بلند کنید. وقتى پرچم را بلند کردید، آن کسى که مجرى است... همه حساب کار خودشان را مىکنند. ???????? 9 صبور بودن در تحقق اهداف انقلاب ما بر اثر تجربهى روزگار فهمیدهایم که یک مقدارى باید انسان تحمل و صبر کند، شما جوانید و تازه از راه رسیده و پرشور و بىصبر! همهاش خوب است، غیر از این بىصبرى ... همهى این چیزهایى که شما گفتید و شعارش در این کشور داده شده، به حول و قوهى الهى و بإذناللَّه تحقق پیدا خواهد کرد. ???????? 10 تقویت بنیهی دینی و انقلابی با معنویات نقش معنویت را دست کم نباید گرفت. با توجه به خدا و تقرب به خدا، با توسل به دامان قدس الهى و ذیل عنایت الهى مىتوان خیلى کارهاى دشوار را انجام داد. با خداى متعال رابطه برقرار کنید. با نماز، با نافله، با تلاوت قرآن، با دعا، با صحیفهى سجادیه... با این کار بنیهى دینى و انقلابى خودتان را هم محکم مىکنید. ???????? 11 تقلید نکردن از متفکران غربی علوم انسانی مواظب باشید دچار آن بتپرستى نشوید. آن کسى که در فلسفه، اقتصاد، علوم ارتباطات و سیاست، همان حرفى که از دهن یک متفکر غربى درآمده، آن را حجت مىداند، حالا گاهى اوقات آن حرف هم در خود غرب نسخ شده. این غلط است. تحقیق علمى به معناى فقط فراگیرى و تقلید نیست؛ تحقیق، ضد تقلید است. ???????? 12 کم کردن فاصلهها بین دوستان انقلاب برادران مسلمان، برادران انقلابى، برادران معتقد به ارزشهاى انقلاب، هرچه مىتوانند فاصلهى بین خودشان را کم کنند؛ با هم دوست و رفیق باشند. با هم همکار باشند. علیه یکدیگر جوسازى و فعالیت نکنند.
رود از چشم ترت آب تمنا می کرد
و سما سجده به دستان تو سقا میکرد
اب بیتاب به هر سو گذرش می افتاد
هر زمانی که دلت مقصد دریا می کرد
مرتضی هیبت عباسی زیبایت را
توشه روز غم زینب کبری می کرد
و حسن از پی لا یوم کیومک هر بار
قد رعنای تو را خیره تماشا می کرد
بهر ارامش اطفال حرم ثارالله
خیمه ات را جلو اهل حرم پا می کرد
دل شب عمه برای دو رکعت نافله اش
قبله اش را ز بلندای تو پیدا می کرد
شب تار همه ی خلق جهان را اقا
رخ چون ماه شما بود که زیبا می کرد
عشق هر اینه اسرار دلش را بی شک
بر در گوش شما بود که نجوا می کرد
سینه ی خسته اغوش زمین را هر بار
قدم حیدریت بود که شیدا می کرد
وسط معرکه گر پا بنهادی بی دست
چشم زیبای شما بود که غوغا می کرد
دو سه خط روضه برایت بنویسم اقا
از همان روز که شه گریه به سقا می کرد
از همان روز که قد پسر زهرا را
مشک و تیر و علم و دست شما تا می کرد
همه دیدند که صیاد همه ی تیرش را
با چه زوری بغل تیر دگر جا می کرد
یا همان خون که از چشم و سرت می امد
گره از کار حرامی چقدر وا می کرد
وحسین پاره ای از دست و تنت را اینجا
قطعه های دگرش میسره پیدا می کرد
از بلندی که به اغوش زمین افتادی
تیر ها کار همان دست شما را می کرد
گفته بودی که بخوانیم چنین روضه ولی
عمر ما داشت زغم فیصله پیدا می کرد
الواریان
غروب
دوباره جمعه ای دگر غروب شد نیامدی
و اشک غم به دیده ها رسوب شد نیامدی
دوباره در فراق تو به سوگ خود نشسته ایم
خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی
دعای ما نمی رسد به انتهای آسمان
در آن زمان که بودنت رسوب شد نیامدی
نه لایق تو بوده ایم نه در مقام منتظر
نه در هوای وصل تو چه خوب شد نیامدی!!!
به ندبه ها شروع شد سمات جمعه ها ولی
دوباره جمعه ای دگر غروب شد نیامدی
علی الواریان
ببخش
ببخش اگر وسط گریه هم ریا کردم
دلم به غیر تو بود و خدا خدا کردم
ببخش اگر سر این سفره بودم و اما
بنای مهر دگر را به سینه پا کردم
ببخش که نون و نمک بر من گدا دادی
بجای شکر تو اما بسی جفا کردم
ببخش که رزق مرا بی حساب می دادی
و من برای تشکر حساب وا کردم
ببخش های مرا نیست انتها اما
برای غفر گناهم تو را صدا کردم
علی الواریان
.: Weblog Themes By Pichak :.