سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : جمعه 93/12/29 | 10:52 صبح | نویسنده : علی الواریان

حسابم را جدا با چوب خط ندبه ها بنویس

مرا این جمعه هم مغروق سیل گریه ها بنویس

منم ان کشتی حیران به روی پیچ و تاب موج

مرا در ارزوی وصل ساحل جمعه ها بنویس

در این ساعات پایانی سالی سردو بارانی

قلم بردا وپایانی برای گریه ها بنویس

و بنویس از نزول اشک های اسمانی ها

برای مرد صحراها ،غریب اشنا بنویس

الا ای پور زهرا صاحب این فصل شیدایی

تو نامم را میان واپسین دلداده ها بنویس

الواریان




تاریخ : دوشنبه 93/12/18 | 10:36 عصر | نویسنده : علی الواریان

دری افتاد و اتش شعله ور شد

 

تن یاسی اسیر میخ در شد

غرور باغبان را پا نهادند

معمای علی پیچیده تر شد

پرستویی میان هرم اتش

تنش خونین شدو بی بال و پر شد

برای حفظ جان باغبانش

تن حورایی یاسی سپر شد

یهودی ها همه با خنده گفتند

حساب خیبرش هم سر بسر شد

الواریان

qzyw_1.jpg

 




تاریخ : جمعه 93/12/15 | 6:42 عصر | نویسنده : علی الواریان

مادر شکسته پر به حرم راه می رود

جانش کشاکش قدم و اه می رود

از زخم سینه اش همه جا یاس می چکد

مادر میان ناله ی جانکاه می رود

الواریان




تاریخ : جمعه 93/12/15 | 6:41 عصر | نویسنده : علی الواریان

امشب حریم سیب پر از یاس رازقیست

 

امشب تمام صحن وحرم جای عاشقیست

امشب کبوترانه حرم را نظاره کن

اری بجز جنون حسین راه چاره چیست?

الواریان




تاریخ : یکشنبه 93/12/3 | 8:1 صبح | نویسنده : علی الواریان
کار ما باز به صبح دگری می افتد

 

قرعه انگار همان بی خبری می افتد

قسمت انگار جدایی من و دامن توست

بی تو عمرم به ید نا پدری می افتد

خبرت هست که بی یمن قدومت هر دم

روزها دست شب تیره تری می افتد

و سوال است برایم همه جمعه اقا

اه از من به نگاهت گذری می افتد

شده بی خیر همه موسم ادینه ی تو

زیر خاک از غم هجر چشم تری می افتد

1.jpg

 






  • paper | پاپو مارکت | بک لینک