سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : یکشنبه 100/5/31 | 4:7 عصر | نویسنده : علی الواریان

ای خاص ترین روضه ی آقای زمان ها

سرخی زمینت شده محراب مکان ها

در دست تو افتاد تمنای خلائق

زیر قدمت سقف تمامی جهان ها

می خواست نباشد ز شما نام و نشانی

نامت شده معروف ترین نام زبان ها

آمال شهیدان همه اینست بیایند

در امن ترین منزل بی نام و نشان ها

هرچند ندادند امان بر تو و اهلت

دادست خدا در غم تو  اذن  امان ها

از باغ دلت میوه بجز آه نبردی

ای آه تمامی مکان ها و زمان ها

چون کعبه به طوفت همه در جوش و خروشند

شمشیر و عمود و همه ی تیر و کمان ها

هرچند که جانت کف گودال گرفتند

جان از کف تو رفت در آن داغ جوان ها

 

علی الواریان




تاریخ : شنبه 99/10/6 | 3:0 عصر | نویسنده : علی الواریان

 

ورود با صلابت (بدون عصا) رهبری به دیدار امروز با خانواده شهید قاسم  سلیمانی+فیلم » مدرسه علمیه امام صادق ع

بی عصا آمده تا خطبه ای آغاز کند

با همین جلوه رسیدست که اعجاز کند

آمده تا سخن از خیبر دیگر باشد

تا خود قدس مسیر دگری باز کند

علی الواریان




تاریخ : دوشنبه 95/6/1 | 7:17 صبح | نویسنده : علی الواریان

 

در فراغ روی تو باید به ندبه تکیه کرد

ای که در هجر تو دنیا خون دلها هدیه کرد

آه ما را داده دست ابر خورشید غروب

آب دریا شور شد از بس برایت گریه کرد

خاک ها در هروله زیر قدومت می روند

کوه هم از حزن در آدینه هایت شکوه کرد

بلبل از هجر تو سر بر باغ بی گل می نهد

دوریت بازار اشک و غصه ها را سکه کرد

اشک هایم رو به پایان می رود اقا ببین

اشک رفت و خون دل از دیدگانم چکه کرد

 

علی الواریان




تاریخ : دوشنبه 95/6/1 | 7:7 صبح | نویسنده : علی الواریان

عکسی نشسته در تب اشکی که شور نیست

عکسی به رنگ گندم و ملکی که طور نیست

دستم به سینه مانده و عرضم ارادتست

پایم  لبی گشوده که وقت عبور نیست

آوای کاسه های طلا می رسد به دل

اینجا که عیش بی قدحش هیچ جور نیست

می چینم از هوای حرم دسته های یاس

حالا که باغ از نظر و دیده دور نیست

یک سو نشسته ام صله از گریه ام دهی

باشم بدون گریه حضورم حضور نیست

دیدم که مهر با دم نقاره ات سرود

نوری که از طواف تو افتاده نور نیست

علی الواریان

 




تاریخ : شنبه 95/4/19 | 12:54 عصر | نویسنده : علی الواریان

خواندم برای آمدنت ندبه بارها<br>

تنها نه جمعه بلکه همه روزگارها<br>

دور از تمام حوصله ی قیل و قال ها<br>

خلوت نشین شدم به امید تو بارها<br>

من جاده های وصل تو را دیده می نهم<br>

شاید گذر کنی سحری روی خارها<br>

باد صبا شمیم تو را می برد کجا؟<br>

ای عطر تو قرار شب سربدارها<br>

ثروت ندارم و به تو امید بسته ام<br>

دار و ندار خیل کثیر ندارها<br>

دل را خودت به دوری از ما شکسته ای<br>

ای تک سوار سیصد و اندی سوار ها<br>

تا دامنت به خواهش دستان من رسد<br>

تا اختتام جمعه و و عهد و قرارها<br>

فرهاد می شوم به دل کوه می روم<br>

ای آخرین نشانه ی شیرین تبار ها<br>

<br>

الواریان<br>

95/04/19<br>

 




  • paper | پاپو مارکت | بک لینک